در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت هشتاد و دوم
زمان ارسال : ۲۹۹ روز پیش
- خودت هم میدونی ازدواجمون فقط روی همون یه تیکه کاغذِ!
- چطوری میتونی بهش بگی یه تیکه کاغذ؟
دستانش را بالا برد و با لحن حرص آلودی ادامه داد:
- من قلبم رو بهت دادم گلشن!
گلشن سری به اطراف تکان داد و خیلی آروم گفت:
...در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اطلاعیه ها :
امیدوارم از رمان «در رویای دژاوو» کلی لذت برده باشید😍
رمان «مونالیزا» توی همین برنامه و در بخش آنلاین موجوده... در مورد کاراکتر فریال مظفری 💚
همونطور که توی دژاوو خوندید، فریال عاشقه... ولی عاشق کی؟ بیا رمان مونالیزا رو بخون تا متوجه بشی😍😍
بلاک بودی؟ دیگه نیستی!😍
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اره عزیزم قابل حذفه
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
من فکر کردم درمورد پنل نویسندگان داری میپرسی! درمورد خود اپ رو نمیدونم راستش
۱۰ ماه پیشنفس
00موری پیمانه دیده؟ ک میگه این کیه؟
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اره دیدتش... برای پارت ۸۶ رمان
۱۰ ماه پیشیاس
00❤️
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚
۱۰ ماه پیشملیحه
00من رمان رو نمیخونم،می بلعم.از اونام که تا تموم نشه زمین نمیذارم.اما این رمان رو خیلی دوست دارم.کاش تموم شده بود یهو همش رو میخوندم.متنفرم که وسط حس و حال رمان نصفه ول بشه.ده روز یکبار میخونم.
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
رمان دژاوو هم دیگه چیزی به آخرش نمونده🥺 فصل دوم که همین هفته تموم میشه، فصل سوم هم خیلی کوتاهه
۱۰ ماه پیشآرزو
00۱_ تا حدی حال میده مخصوصا وقتی مرتضی اذیتش میکنه😂۲_ من فکر کردم انگشتر دیده ولی به نظرم اشتباه کردم. ۳_نمیدونم شاید بفهمن که چرا پیمان گلشن تنها گذاشته .۴_پرسیدن میخواد؟
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
مرتضی که خیلی خوب بلده اذیتش کنه و همینطور باباش🥴 ولی کی دمار از روزگارش دراورده؟ آفرین! گلشن🤣
۱۰ ماه پیشسارا
00خیلی ارزش داره ک نویسنده رمان به این خوبی رو رایگان قرار داده خسته نباشی آزاده جون 😍 به نظرم فرهاد زخم گلشنو ببینه بره ته توی جداییشونو با پیمان در بیاره و واویلا..
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
قربون شما عزیزم😍 دژاوو تا پارت آخر رایگان میمونه و امیدوارم ازش لذت ببرید🙃💚
۱۰ ماه پیشجیم
00عالی بود دلم می خواست تو اون اتاق باشم و تماشایشان کنم💜🤍
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
حالا عیبی نداره خداروشکر اتفاقی که نیافتاد🤣
۱۰ ماه پیشپرنیا
10وااااای رد خودکشی رو دید بچم 😟 ما مخلصتیم آزاده جونی این فصل فک کنم گلشن هم اعتراف کنه تهش و فصل بعدی بدبختی فرهاد آغاز میشود با خاندان مظفری🙋 ♀️😑
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
شما میشه مثل مهلا فقط یه استیکر بذاری؟ از اول رمان تا الان با حدس های درستت داغونم کردی 😐 البته بازم جای شکرش باقیه که یکیشون رو الان اشتباه گفتی🤪
۱۰ ماه پیشپرنیا
00باچ باچ میخای اصا خصوصی برات کامنت بذارم😂😂
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
نه عشقم هر دفعه کامنت بذار😍
۱۰ ماه پیشهانیه
00آخی چی میشه این ارامش یکم پایدار باشه ولی خب مطمئنم نیست گلشن پاشه فرهادو کنارش ببینه نصفش میکنه🥴😂 عالی بود عزیزم💕🌸
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خوب گلشن رو شناختی🤣💔
۱۰ ماه پیشmoon
00جای زخم گلشنننن آزاده جونم عالیییی بود این پارت و اینکه با سوال آخرت کااااااااملا موافقمممممم و نیکی و پرسش و فکنم اتفاق برملا شدن راز پیمان باشه که چرا رفته
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
بله جای زخم گلشن رو میبینه💔 و پارت هدیه امشب یازده😍
۱۰ ماه پیشتیارا
001-چرا خیلی حال میده😈 2-به نظرم رد بخیه های دست گلشن و دیده و حتما اگه دلیلشو بفهمه خیلی دلش می شکنه 3-به نظرم گلشن فرهاد و باور می کنه
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
پس همین فرمون آزار دادن فرهاد میرم جلو🙃
۱۰ ماه پیشعاطی
00آزاده جون دقت کردی اون قسمت رمان که مال پارت هشتادودوم بود .نبود توی این پارت اونجایی که گلشن میگه آرومتر فرهاد خوابه🤔🤔🤔🤔
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آره عزیزم نبود چون توی حساب کتابم واسه پارت گذاری اشتباه کردم! پس فکر کردی واسه چی میخوام امشب پارت هدیه بذارم؟ واسه اینکه این اشتباهمو جبران کنم وگرنه که من آب از دستم چکه نمیکنه خواهر🤣🤣🤣
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اون قسمت میافته پارت امشب
۱۰ ماه پیشایلما
401.اذیت شدنشم جذاب فرهاد😍۲.حلقه ازدواجشون ک گلشن جلوچشم فرهاددستش نمیکنه درسته🫢۳.اتفاق مهم فاش شدن ازدواج گلشن وفریاد یا درست شدن رابطشون🤨4.والامن شخصن هستم وراضیم هرشب پارت هدیه بزاری😜
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
فقط یکی رو درست گفتی اونم گزینهی اول🤣🤣
۱۰ ماه پیشایلما
00همون یکیشم غنیمته🤣من ک فقط نگران دلخوری وناراحتی فرهادم فقط🥺
۱۰ ماه پیشZgh
۳۹ ساله 00سلام رمانتون خیلی عالیه من میگم اگه فرهاد وقتی نشست کنار گلشن گریه میکرد دیگه گلشن طاقت نمی آورد و بغلش میکرد کاش تو پارک بعدی این اتفاق بیفته🥰😉
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
سلام عزیزم🤩مردهارو دیگه همه میشناسیم ک براشون سخته گریه کنن💔 کلا این توی ساختارشون هم نیست ک احساساتشونو بااشک نشون بدن حالا فرهاد اون ی باردلش گرفت و دو قطره اشک ریخت دیگه واقعاحالش گرفته بود
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
بعدشم فرهاد اون پارت خدا میدونه همچین هم گریه نکرد فقط یه ذره زیر چشماش خیس شد زودی هم جلوی خودش رو گرفت... نمیفهمم چرا انقدر همه تون شلوغش کردید و طرفشو میگیرید🙁ولش کنید بابا...اصلا خوب کردم🤣
۱۰ ماه پیشسارا-انیسا
00❤
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
🫂
۱۰ ماه پیش
نفس
00راستی میگما ی سوال آزاده جون میدونی چطور باید از قسمت مدیریت پیام، پیام هارو حذف کنی؟ یا حذف نمیشه